مهربانی

...

کیانا مریض شده و مدرسه نرفته وخونه مانده مامانا هم پیش کیانا هست  او خیلیلی خوشحال است .دیروز ٢تا بیست گرفته ...

من امروز خونه عزیزم بودم ودر انجا حمام کردم و درس خواندم و عمه برایم نقاشی کشیدومن جدول ضرب 2و3و4 رانوشتم امروز هیچکس با من برای گردش بیرون نیامد دوستم مهرنیا به بابا افشین گفت با کیانا کاردارم وحسابی با مهرنیا تلفنی صحبت کردمولی نشدبا همبریم بیرون ...

با سلام  من ازامروز می خوام خودم جای بابام وبلاگم  را بنویسم

کیانا از روز شنبه 16/11/90 مریض شده ومشخص شد کوچولوی بابا مخملک گرفته ویک هفته ای رو تا 22بهمن باید استراحت کنه  امیدوارم حالش بهتر بشه تا از درساش عقب نمونه

روز پنج شنبه صبح مورخ 13/11/90د خترخاله های مامان وبابای کیانا؛ شیما وشبنم که رفته بودند کربلا برمی گردند کیانا خانم بعد از ناهار میره دیدن دختر خاله وبعد میره خونه دختر عمش هلیا خانم تا باهم بازی کنند وشب بابا ومامان میرن دنبالش تا با هم کادو بخرند و برند دیدن این دختر خاله ها واونجا هم چون بچه های دیگه هم بودن بهش خوش می گذره وحسابی بازی می کنه

امسال کیانا کلاس اول ابتدایی هستش توی مدرسه ولیعصر واقع در تهرانسر خیایان ١٧درس می خونه کلاس اول ب اسم خانومش خوشبین هستش کیانا پدر سوخته  درس ومشقو هنوز جدی نگرفته فکر می کنه مدرسه رفتن هم یجور بازیه وبا این درس خوندنش پدر مامانو بابا شو درآورده .ولی الان که ١١بهمن ٩٠هستش وضعیتش بهتر شده ویواش یواش داره بچه خوبی میشه

ديروز 12/02/90 روز معلم بود توي مهد هدي براي معلمشون خانم سهرابي جشني گرفته بودند كيانا حسابي توي اين روز براي خانم معلمش ابراز محبت مي كنه وحسابي بهش با دوستاش خوش گذشته

کیانا خانم به اتفاق بچه های مهد هدی در تاریخ ٤/٢/٩٠می رند پارک ارم وسرزمین عجایب اونجا به هش خیلی خوش گذشته بود