مهربانی

پنجشنبه ۱/۲/۹۰ كيانا به اتفاق پدرو مادر ودختر خاله ها شيما وشبنم ميرند چيتگر اونجا به بابا گير ميده برام دوچرخه كرايه كن بعداز نيم ساعت دوچرخه سواري دوچرخه كيانا رو با يه دوچرخه بزرگتر براي  باباش عوض مي كنند و دوتايي با هم مي رند دوچرخه سواري خيلي بهش خوش گذشت .

ديروز جمعه 26/1/90بعداظهر  كيانا به اتفاق خانواده با خانواده دوست پدرش عمو سهيل  رفتند چيتگر وكيانا اونجا حسابي بازي كرد با برديا (پسرعمو سهيل) و وقتي افتاب  غروب كرد هوا سرد شد قيافه كيانا ديدني شده بود از سرما كلاه بابا سرش بود پتو پيچيده بود به خودش پدر سوخته غذا درست و حسابي نمي خوره توي چيتگر كباب درست كرده بوديم كه خانم فقط گوجه اش رو خورد

چند روزيه كه بابا ومامان دارند تلاش مي كنند كه كيانا تنها تو اتاقش بخوابه وكياناخانم هم علي رغم مقاومت خوب جواب داده وحرف بابا ومامانش رو گوش كرده ولي بعضي شبها  مي بيني زير آبي مي ره  وبه بهانه اينكه دلش تنگ شده مي ياد پيش بابا ومامان ولي خوب اوضاع داره خوب پيش ميره وكم كم داره عادت مي كنه

امروزکیانا(۵/۱۱/۸۹)با پدرومادرش اومده خونه عزیزش وعمه سمیه براش کاردستی درست کرد

كيانا دختر گلم در سال 89پيش دبستاني مي ره توي پيش دبستاني كلاس زبان هم ثبت نامش كرديم ديروز 29/10/89 امتحان ميان ترمش رو 5/19شد عزيز پدر اميد وارم هميشه موفق وسربلند باشي

سلام دختر گلم روز به روز داري بزرگتر مي شي وچقدر زود من دارم پير مي شم دوست دارم در تمام مراحل رشد شكوفايي زندگيت زنده باشم